چشمها را می بندم
خوبی هایت جلوی چشم هایم میآید
قلبم میتپد یادم می آید برای توست که میتپد
دستانم برای سلامی به جلو می آید و می بینم توی که سلام میدهی
لحظه ها میگذرند و می فهمم به خاطر حضور توست که زیبا میگذرند
ثانیه ها ی بی تو بودن میگذرد فقط به اطمنان گذرا بودن لحضات فقط به امید بودنت
مهربان خوبم با تو کم و کاستی نمی بینم
هر روز سر حالتر می شویم و خوشحال از اینکه مایه آرامش همیم
دستانت را گرامائی است نا گفتنی
و در چشمانت مهری عجیب موج میزند
میزبان سخنان عاشقانه ات هست
معتکف خانه ات شده ام
خانه قلبت را میگویم
می خواهم بدانی برایم مهمتر از نفس کشیدنی که نفس کشیدن بی تو را نمیخواهم
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]